روان پویایی

مجله اینترنتی درمان و ترک اعتیاد، اختلالات شخصیتی و علوم روانشناختی

روان پویایی

۱۵۶ بازديد

رویکرد روان پویایی چیست و چه کمکی به ما می کند؟ برای شناخت روان پویایی به چه اطلاعاتی نیاز داریم؟ مهمترین متدهای روان پویایی کدام است؟

مهمترین مراجع علمی روان پویایی


نظریه روان پویایی نظریه ای روانشناختی است زیگموند فروید (1939 - 1856) و پیروان بعدی او برای توضیح ریشه های رفتار انسان از آن استفاده کردند.

  • رویکرد روان پویایی شامل تمام نظریه های روانشناسی است که عملکرد انسان را بر اساس تعامل محرک ها و نیروهای درون شخص ، به ویژه ناخودآگاه ، و بین ساختارهای مختلف شخصیت می دانند.
  • روانکاوی زیگموند فروید نظریه اصلی روان پویایی بود ، اما رویکرد روان پویایی به عنوان یک کل شامل تمام نظریه هایی است که بر اساس ایده های او ساخته شده اند ، مانند کارل یونگ (1912) ، ملانی کلاین (1921) ، آلفرد آدلر (1927) ، آنا فروید (1936) ) ، و اریک اریکسون (1950).
  • کلمات روان پویایی و روانکاوی اغلب اشتباه گرفته می شوند. به یاد داشته باشید که نظریه های فروید روانکاوانه بودند ، در حالی که اصطلاح "روان پویایی" هم به نظریه های او و هم به نظرات پیروان او اشاره دارد.
  • روانکاوی فروید هم نظریه است و هم درمان.

زیگموند فروید (بین سالهای 1890 و 1930 نوشتن) مجموعه ای از نظریه ها را ایجاد کرد که اساس رویکرد روان پویایی روانشناسی را ایجاد کرده است.

نظریه های وی از نظر بالینی استخراج شده است - یعنی براساس آنچه بیمارانش هنگام درمان به او گفته اند. درمانگر روان پویایی معمولاً بیمار را برای افسردگی یا اختلالات مربوط به اضطراب معالجه می کند.

روان پویایی | رفتار و احساسات ما

رفتار و احساسات ما به شدت تحت تأثیر انگیزه های ناخودآگاه قرار می گیرند:

 

ذهن ناخودآگاه شامل فرایندهای ذهنی است که برای آگاهی غیرقابل دسترسی هستند اما بر قضاوت ها ، احساسات یا رفتار تأثیر می گذارند (ویلسون ، 2002).

طبق نظر فروید (1915) ، ذهن ناخودآگاه منبع اصلی رفتار انسان است. مانند کوه یخی ، مهمترین قسمت ذهن بخشی است که نمی توانید ببینید.

احساسات ، انگیزه ها و تصمیمات ما در واقع به شدت تحت تأثیر تجربیات گذشته قرار گرفته و در ناخودآگاه ذخیره می شوند.

رفتار و احساسات ما در بزرگسالی (از جمله مشکلات روانی) ریشه در تجربیات کودکی ما دارد:

 

تئوری روان پویایی بیان می کند که وقایع در دوران کودکی ما تأثیر زیادی در زندگی بزرگسالان ما دارند و شخصیت ما را شکل می دهند. حوادثی که در دوران کودکی رخ می دهد می تواند در ناخودآگاه باقی بماند و در بزرگسالی مشکلاتی را ایجاد کند.

 

شخصیت به گونه ای شکل می گیرد که محرک ها توسط درگیری های مختلف در زمان های مختلف کودکی (در طول رشد روان جنسی) اصلاح می شوند.

روان پویایی | علل ناخودآگاهی

تمام رفتارها حتی لغزش زبان نیز علتی دارد (معمولاً ناخودآگاه). بنابراین تمام رفتارها تعیین می شود:

 

نظریه روان پویایی به شدت قطعی است زیرا رفتار ما را کاملا ناشی از عوامل ناخودآگاه می داند که هیچ کنترلی بر آنها نداریم.

 

افکار و احساسات ناخودآگاه می تواند به صورت پاراپراکس به ذهن آگاه منتقل شود ، معروف به لغزش یا لغزش زبان فرویدی. ما آنچه را که واقعاً در ذهنمان است با گفتن مطلبی که قصد آن را نداشتیم آشکار می کنیم.

 

فروید معتقد بود که لغزش زبان بینشی در مورد ضمیر ناخودآگاه ایجاد می کند و هیچ تصادفی رخ نمی دهد ، هر رفتاری (از جمله لغزش زبان) قابل توجه است (یعنی همه رفتارها مشخص می شود).

 

شخصیت از سه قسمت تشکیل شده است (به عنوان مثال ، سه جانبه): هویت ، خود و ابرخود:

 

شناسه جز component بدوی و غریزی شخصیت است. این شامل تمام اجزای ارثی (به عنوان مثال ، بیولوژیکی) شخصیت موجود در هنگام تولد ، از جمله غریزه جنسیت (زندگی) - اروس (که شامل میل جنسی است) ، و غریزه تهاجمی (مرگ) - تاناتوس است.

 

منیت به منظور میانجیگری بین شناسه غیرواقعی و دنیای واقعی خارجی رشد می کند. این جز component تصمیم گیری شخصیت است.

 

سوپراگو شامل ارزشها و اخلاق جامعه است که از والدین و دیگران آموخته می شود.

 

بخشهایی از ذهن ناخودآگاه  superegoبا قسمت آگاه ذهن ego در تضاد هستند. این تعارض باعث ایجاد اضطراب می شود که با استفاده خودکارانه از مکانیسم های دفاعی می توان مقابله کرد.

تاریخچه نظریه روان پویایی

آنا او بیمار دکتر جوزف بروئر (مربی و دوست فروید) از سال 1800 تا 1882 از هیستری رنج می برد.

در سال 1895 بروئر و دستیارش ، زیگموند فروید ، کتابی با عنوان "مطالعات در مورد هیستری" نوشتند.

آنها در آن تئوری روان پویایی خود را توضیح دادند: هر هیستری نتیجه یک تجربه آسیب زا است ، تجربه ای که نمی تواند در درک فرد از جهان ادغام شود. این نشریه فروید را به عنوان "پدر روانکاوی" معرفی می کند.

 

فروید تا سال 1896 کلید سیستم خود را پیدا کرد و آن را روانکاوی نامید. در آن ، او جایگزین هیپنوتیزم با "ارتباط آزاد" شد.

در سال 1900 فروید اولین اثر مهم خود را تحت عنوان "تعبیر خواب" منتشر کرد که اهمیت جنبش روانکاوی را اثبات کرد.

در سال 1902 فروید انجمن روانشناسی چهارشنبه را تأسیس کرد ، بعداً به انجمن روانکاوی وین تبدیل شد.

با رشد سازمان ، فروید یک حلقه داخلی از پیروان فداکار ، به اصطلاح "کمیته" (شامل ساندور فرنزی ، و هانس ساکس (ایستاده) اتو رنک ، کارل آبراهام ، ماکس ایتینگون و ارنست جونز) ایجاد کرد.

 

فروید و همکارانش در سال 1909 به ماساچوست آمدند تا در مورد روش های جدید درک بیماری روانی تئوری روان پویایی سخنرانی کنند. .

افراد حاضر در این مراسم برخی از مهمترین شخصیتهای فکری کشور مانند ویلیام جیمز ، فرانتس بواس و آدولف میر را شامل می شدند.

 

در سالهای پس از سفر به ایالات متحده ، انجمن بین المللی روانکاوی تاسیس شد.

فروید کارل یونگ را به عنوان جانشین خود برای هدایت انجمن تعیین کرد و فصلهایی در شهرهای بزرگ اروپا و سایر نقاط ایجاد شد.

جلسات یا کنگره های منظمی برای بحث در مورد تئوری روان پویایی ، درمان و کاربردهای فرهنگی رشته جدید برگزار می شد.

مطالعه یونگ در مورد اسکیزوفرنی ، روانشناسی زوال عقل ، او را به همکاری با زیگموند فروید سوق داد.

همکاری نزدیک یونگ با فروید تا سال 1913 ادامه داشت. یونگ به طور فزاینده ای نسبت به تعریف منحصراً جنسی فروید از لیبیدو و محارم انتقاد کرده بود. .

انتشار کتاب Wandlungen und Symbole der Libido (اثر انگلیسی یونگ) (معروف به انگلیسی روانشناسی ناخودآگاه) منجر به وقفه نهایی شد.

 

یونگ به دنبال ظهور خود از این دوره از بحران ، نظریه های خود را به طور سیستماتیک تحت عنوان روانشناسی تحلیلی ارائه داد. .

مفاهیم یونگ از ناخودآگاه جمعی و کهن الگوها ، وی را واداشت تا در دین و مذهب در شرق و غرب ، اسطوره ها ، کیمیاگری و بعداً بشقاب های پرنده کاوش کند.

 

ملانی کلاین با شناخت اهمیت اولین تجربه های کودکی در شکل گیری دنیای عاطفی بزرگسالان ، تفکر روانکاوی را در مسیری جدید پیش گرفت.

کلین پس از عضویت کامل در انجمن روانکاوی برلین در سال 1923 ، شروع به اولین تجزیه و تحلیل از یک کودک تئوری روان پویایی می کند.

 

کلین با گسترش و توسعه اندیشه های زیگموند فروید ، با استفاده از تحلیل بازی کودکان ، مفاهیم جدیدی مانند موقعیت پارانوئید-اسکیزوئید و موقعیت افسردگی را تدوین کرد.

 

آنا فروید (دختر فروید) به یک نیروی اصلی در روانشناسی انگلیس تبدیل شد و در زمینه روانکاوی در کودکان تخصص داشت. .

از جمله شناخته شده ترین آثار وی می توان به The Ego و مکانیسم دفاع (1936) اشاره کرد.

روان پویایی | ارزیابی بحرانی

رویکرد روان پویایی باعث ایجاد یکی از اولین "درمانهای گفتاری" یعنی روانکاوی شده است که امروزه بسیاری از درمانهای روانشناختی بر اساس آن بنا شده اند. روانکاوی به ندرت در حال حاضر به شکل اصلی خود مورد استفاده قرار می گیرد اما در بعضی موارد همچنان از نسخه کوتاهتر استفاده می شود.

 

بزرگترین انتقاد از رویکرد روان پویایی غیر علمی بودن آن در تحلیل رفتار انسان است. بسیاری از مفاهیم اصلی نظریه های فروید ذهنی هستند و به همین دلیل آزمایش علمی دشوار است.

 

به عنوان مثال ، مطالعه علمی مفاهیمی مانند ذهن ناخودآگاه یا شخصیت سه جانبه چگونه امکان پذیر است؟ از این نظر ، می توان ادعا کرد که دیدگاه روان پویایی غیرقابل جعل است زیرا نظریه های آن به طور تجربی قابل تحقیق نیست.

 

با این حال ، روانشناسی شناختی فرایندهای ناخودآگاه را شناسایی کرده است ، مانند حافظه رویه ای (Tulving ، 1972) ، پردازش خودکار (Bargh & Chartrand، 1999؛ Stroop، 1935) و روانشناسی اجتماعی اهمیت پردازش ضمنی را نشان داده اند (Greenwald & Banaji، 1995) . چنین یافته های تجربی نقش فرایندهای ناخودآگاه را در رفتار انسان نشان داده اند.

کلاین (1989) استدلال می کند که نظریه روان پویایی شامل مجموعه ای از فرضیه ها است که برخی از آنها با آسودگی بیشتری نسبت به سایرین آزمایش می شوند و برخی دیگر با شواهد اثبات کننده بیشتری نسبت به سایرین.

 

همچنین ، در حالی که نظریه های رویکرد روان پویایی ممکن است به راحتی مورد آزمایش قرار نگیرند ، اما این بدان معنا نیست که قدرت توضیح قوی ندارد.

 

با این وجود ، بیشتر شواهد مربوط به نظریه های روان پویایی از مطالعات موردی فروید گرفته شده است (به عنوان مثال ، هانت لیتل ، آنا او).

 

مشکل اصلی در اینجا این است که مطالعات موردی مبتنی بر مطالعه دقیق یک نفر است و با مراجعه به فروید ، افراد مورد نظر اغلب زنان میانسال از وین هستند (یعنی بیماران وی). این امر باعث می شود تعمیم در مورد جمعیت گسترده تر (به عنوان مثال ، کل جهان) دشوار باشد.

 

یکی دیگر از مشکلات روش مطالعه موردی ، حساس بودن آن به سوگیری محقق است. بررسی مجدد کار بالینی خود فروید نشان می دهد که او گاهی اوقات تاریخچه بیماران خود را تحریف می کند تا با نظریه خود مطابقت داشته باشد (سلووی ، 1991).

 

رویکرد انسان گرایانه این انتقاد را ایجاد می کند که دیدگاه روان پویایی بیش از حد تعیین کننده است. فروید پیشنهاد می کند که همه افکار ، رفتارها و عواطف را تجربیات کودکی و فرایندهای ناخودآگاه ذهنی ما تعیین می کنند.

 

این یک نقطه ضعف است زیرا نشان می دهد که ما هیچ اراده آزادانه آگاهانه ای نسبت به رفتار خود نداریم و جای کمی برای ایده اختیار شخصی (یعنی اراده آزاد) باقی می گذارد.

 

سرانجام ، می توان رویکرد روان پویایی را به دلیل جنسیت طلب بودن علیه زنان مورد انتقاد قرار داد. به عنوان مثال ، فروید معتقد بود که حسادت آلت تناسلی زن ها آنها را نسبت به مردان کمتر می کند.

 

وی همچنین فکر کرد که زنان تمایل دارند سوپره های ضعیف تری پیدا کنند و بیشتر از مردان در معرض اضطراب قرار بگیرند.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.